فروغ نوری
واقعاً از صمیم قلب می گم، کتاب دسته چک ثروت رو به همه پیشنهاد می کنم. هرچی ازش تعریف کنم، بازم کم گفتم!
این دسته چک ثروت فقط یه کتاب نیست، یه تمرین واقعی برای ساختن ذهنیت فراوانیه. بازی فراوانی، نوشتن چک ها، جملات تأکیدی مثبت و تمرین شکرگزاری... همه ی اینا باعث شدن که حال خوبم رو بسازم و نگه دارم.
حتماً توصیه های مهمی که آقای ندیم ناظمی اول کتاب درباره ی نوشتن چک ها و انجام تمرین ها گفته رو جدی بگیرید. شاید اولش کامل و دقیق انجامش ندید، ولی همین که واردش بشید، کم کم تأثیرش رو توی احساسات، انرژی و حتی درآمدتون می بینید.
جالبه بدونید این تمرین ها برگرفته از کتاب فوق العاده ی بخواهید تا به شما داده شود از خانم استر هیکس هست و اگه قبلش کتاب قانون جذب رو هم بخونید، خیلی بهتر می تونید مفهوم تمرین ها رو درک کنید و با تمام وجود انجامش بدید.
برای من که یکی از بهترین قدم ها توی مسیر رشد فردی و مالیم بود.
فروغ زلفی
من اول فکر می کردم این کتاب مثل دفترهای برنامه ریزی روزانه ست که باید کارهای روزمره ام رو توش بنویسم، ولی اصلاً این طور نبود. دفتر برنامه ریزی ثروتمند شدن یه چیز کاملاً متفاوت و خاصه.
اوایل کتاب، چند تا آموزش ساده ولی مهم در مورد ذهنیت ثروت و هدف گذاری داده شده، و بعدش برای هر روز فقط یک سوال عمیق و کاربردی مطرح شده که بالای صفحه نوشته شده و پایین صفحه خالیه تا خودت با فکر و آرامش جواب بدی.
زیبایی این کتاب اینه که وقتی واقعاً برای هر سوال وقت بذاری (همون طور که توی مقدمه گفته حداقل یک روز)، جواب هایی که می نویسی تبدیل می شن به کلی ایده ناب و انگیزه برای اقدام!
من شخصاً حس خیلی خوبی از کار کردن با این دفتر گرفتم، ذهنم روشن تر شده و احساس می کنم مسیرم برای رسیدن به اهداف مالی م خیلی شفاف تر شده. واقعاً به همه دوستام توصیه اش کردم و اینجا هم از آقای ندیم ناظمی عزیز بابت تهیه ی این کتاب فوق العاده تشکر می کنم.
تیمورنیا
صادقانه بخام بگم من واقعا از انجام بازی فراوانی با کتاب دسته چک ثروت خیلی لذت میبردم . اصلا همینکه تو سایت های مختلف دنبال خرید بهترین ها از نظر ذهنی بودم خیلی حس خوبی داشت .
سپهر
حالم با این دوره عزت نفس واقعاً بهتر شده! مثلاً قبلاً خیلی برام مهم بود بقیه راجع بهم چه فکری میکنن... یه وقتا با آدمهایی که اصلاً باهاشون موافق نبودم، همصدا میشدم فقط که توی جمع مورد انتقاد قرار نگیرم! یا مثلاً لباسی میپوشیدم که مطمئن باشم دیگران میپسندن، حتی اگه خودم باهاش راحت نبودم. البته راستش رو بخوایید هنوزم گاهی گیر این رفتارام میافتماما یه چیز جالب اینجا بود: تمرین تصمیمگیریِ هفتگی! هر هفته یه کار لعنتی رو که مدتها تو ذهنم چرخ میخورد و استرسش رو داشتم، انتخاب میکردم و تمومش میکردم. مثلاً یه فاکتور معوقه، یه تماس مهم، یا حتی سامان دادن به کمدِ به هم ریخته... فکر نکنی چیزای بزرگی بودن، ولی همینا رو که پاک میکردم، حس میکردم یه وزنه از دلم برداشته شده! تازه این طوری یاد گرفتم که اولویتهام رو به تأیید دیگران گره نزنم.حالا یه ماهه دارم این روتین رو انجام میدم... نه خیلی کامل، ولی حسِ کنترل روی زندگیم بیشتر شده. هنوزم گاهی تو دام "خوشایندِ بقیه" میافتم، ولی حداقل میدونم دارم چیکار میکنم و میتونم انتخابهام رو عوض کنم
امیرعلی
تمرین اول جلسه هفتم : یکی از خواسته هایم خرید خانه بود با اینکه پول داشتم که یک خانه در اطراف شهر بخرم ولی اقدام نکردم و دنبال خریدنش نرفتم و وقتی دقیق تر نگاه میکنم میترسیدم که با آن پول دنبال خانه بگردم ، شاید از این میترسیدم که به بنگاه بروم و بنگاه من را مسخره کند و بگوید با این پول خونه پیدا نمیشه و اینکه باید یک جای کوچیک تر بخری ،در هر صورت بخاطر گذشته فکری ای که داشتم از مسخره شدن میترسیدم یعنی جوری بودم که حاضر بودم کل پول را از دست بدهم ولی مسخره نشوم و این ترس باعث شد که آن پول را از دست بدهم و خانه را نخرم حالا که بیشتر خودمو نگاه میکنم میفهمم که خودمو لایق اون پول نمیدونستم و خودم را لایق خونه نمیدونستمحالا فهمیدم که نباید بترسم و باید تو دل هر کاری بروم و تصمیم گرفتم که بیشتر اقدام کنم و قدم بردارم و به خودم قول میدم که از هر کاری که میترسیدم انجام بدم حتما بروم و انجامش بدهم و بجای اینکه خودخوری کنم و به خودم توهین کنم ، قدم بردارم و انجامش بدهم